یکی از برهه های پر فراز و نشیب تاریخ ایران، دوره حکومت تیموریان بوده است. تیموریان که در سالهای 771 الی 991 هجری قمری بر بخشهای پهناوری از ایران ، شبه جزیره آناتولی و ماوراءالنهار و هندوستان فرمانروایی داشتند از دو پشتوانه استوار و ژرفای دل و جان مردم برخوردار بودند که همراه با نیروی شمشیر راه را بر تاخت و تازهای سعبانه شان هموار می گردانید و به توجیه تعدیات و اجحا فات آنان می پرداخت. یکی از این پشتوانه ها ، تسنن دولتی بود که در سایه آن و ادعای برپاداشتن اسلام و روش سنت و جماعت به اقدامات زیادت طلبانه حکمرانان این سلسله رنگ شرعی میزد و مخالفان و جریانهای رقیب را با اتهام کفر و زندقه سرکوب می کرد و شاید یکی از علل قدمت استبداد و حکومت های مطلقه در ایران همین تلفیق و آمیختگی دیانت و دولت در هم بود
چنان که در مقایسه تمدن ایران و یونان تصریح شده است که ایرانی زمین را به آسمان روانه کرده و یونانی آسمان را به زمین فرود آورده است. یعنی یونانی چون شخصیت بشری به خدایان خود بخشیده بود و از روی روانشناسی پیچیده انسانی آنها را به قضاوت گذارده بود. مطیع و مقهور فرمانروایان و ارباب قدرت خود نمی شد و آنها را مورد بازخواست قرار می داد و ایرانی از دیرباز برای حاکمان و فرمانروایان خود فره ایزدی قایل بود و سرپیچی از فرمان او را عصیان در برابر مشیت الهی میدانست (1) و این تفکر چه در دوران پیش از اسلام و چه در دوران پس از اسلام بر ذهن نخبگان جامعه ایرانی حاکم بوده است و در دوره تیموریان با توجه به گرایشات مذهبی خاص این سلسله شدت بیشتری یافته بود.
پشتوانه دیگر حکمرانان تیموری سلسله های صوفیه و مشایخ اهل طریقت بود. نهضت صوفیه هر چند در ابتدا به عنوان یک نهضت اصلاحگرانه توانسته بود آفاق تازه ای از اندیشه را فراروی نخبگان و حقیقت جویان عرضه داردو شکافی در فضای بسته آن ایام پدید آورد ولی به مرور زمان و با نفوذ عناصر سست عنصر و فرصت طلب دستخوش انحراف شده و از شعارهای اولیه خود مبنی بر آزاد اندیشی و انقیادناپذیری عدول کرده و به دستاویز خودسازی و صلاح اندیشی برای خلق ، پیوستن به حکام جور یا حداقل سکوت در برابر مظالم آنان را جایز می دانست و تبلیغات این فرق که همانا اعراض از امور دنیوی و گرفتن رویه انفعال و تسلیم در برابر پیش آمدها بود جز به تقویت و تثبیت اقتدار حکام تیموری نمی انجامید و به منزله آب سردی ،آتش عدالت خواهی و حق طلبی را در طبقات ستمدیده خاموش میکرد. به مدد تعامل این دو بازوی تبلیغاتی بود که جنایات تیمور موسس این سلسله ، یکی از سیاه ترین برگهای تاریخ ایران را می سازد. چنان که در تواریخ ثبت شده است، وی مردم خوارزم را قتل عام می کند. در سیستان 2000 اسیر را زنده زنده به خاک می سپارد. در حلب و دمشق 20 کله مناره برپا کرده و در اصفهان 70000 نفر را به قتل می رساند و در فتح بغداد به هر یک از 200 هزار سپاهی خود دستور می دهد که 2 سر بریده تحویل دهد.(2)
چنان که در مقایسه تمدن ایران و یونان تصریح شده است که ایرانی زمین را به آسمان روانه کرده و یونانی آسمان را به زمین فرود آورده است. یعنی یونانی چون شخصیت بشری به خدایان خود بخشیده بود و از روی روانشناسی پیچیده انسانی آنها را به قضاوت گذارده بود. مطیع و مقهور فرمانروایان و ارباب قدرت خود نمی شد و آنها را مورد بازخواست قرار می داد و ایرانی از دیرباز برای حاکمان و فرمانروایان خود فره ایزدی قایل بود و سرپیچی از فرمان او را عصیان در برابر مشیت الهی میدانست (1) و این تفکر چه در دوران پیش از اسلام و چه در دوران پس از اسلام بر ذهن نخبگان جامعه ایرانی حاکم بوده است و در دوره تیموریان با توجه به گرایشات مذهبی خاص این سلسله شدت بیشتری یافته بود.
پشتوانه دیگر حکمرانان تیموری سلسله های صوفیه و مشایخ اهل طریقت بود. نهضت صوفیه هر چند در ابتدا به عنوان یک نهضت اصلاحگرانه توانسته بود آفاق تازه ای از اندیشه را فراروی نخبگان و حقیقت جویان عرضه داردو شکافی در فضای بسته آن ایام پدید آورد ولی به مرور زمان و با نفوذ عناصر سست عنصر و فرصت طلب دستخوش انحراف شده و از شعارهای اولیه خود مبنی بر آزاد اندیشی و انقیادناپذیری عدول کرده و به دستاویز خودسازی و صلاح اندیشی برای خلق ، پیوستن به حکام جور یا حداقل سکوت در برابر مظالم آنان را جایز می دانست و تبلیغات این فرق که همانا اعراض از امور دنیوی و گرفتن رویه انفعال و تسلیم در برابر پیش آمدها بود جز به تقویت و تثبیت اقتدار حکام تیموری نمی انجامید و به منزله آب سردی ،آتش عدالت خواهی و حق طلبی را در طبقات ستمدیده خاموش میکرد. به مدد تعامل این دو بازوی تبلیغاتی بود که جنایات تیمور موسس این سلسله ، یکی از سیاه ترین برگهای تاریخ ایران را می سازد. چنان که در تواریخ ثبت شده است، وی مردم خوارزم را قتل عام می کند. در سیستان 2000 اسیر را زنده زنده به خاک می سپارد. در حلب و دمشق 20 کله مناره برپا کرده و در اصفهان 70000 نفر را به قتل می رساند و در فتح بغداد به هر یک از 200 هزار سپاهی خود دستور می دهد که 2 سر بریده تحویل دهد.(2)
سفرنامه کلاویخو ، سفیر پادشاه اسپانیا که برای برقراری روابط اسپانیا با حکومت تیموری و اتحاد بر علیه عثمانی به ایران آمده است گواه مستندی از اوضاع مردم را در آن زمان نشان می دهد ، کلاویخو نقل می کند:در هنگام عزیمت به دربار تیمور وقتی که با ملازمت سربازان حکومتی از روستایی می خواهند عبور کنند چنان که رسم است از طرف روستائیان با هدایای فراوانی مورد استقبال قرار می گیرند و کدخدا و چند تن از بزرگان روستا با ناله و تضرع اظهار می دارند که چیزی بیش از آن ندارند تا به عنوان هدیه تقدیم سربازان کنند. ولی عذر آنها توسط فرمانده سربازان پذیرفته نشده و به دستور فرمانده سربازان ،آنها بشدت تحت ضرب و شتم قرار می گیرند و وقتی نویسنده دلیل این امر را می پرسد، فرمانده می گوید که اگر با آنها چنین رفتاری نکنیم آنها از ما نخواهند ترسید و بعداً دیگر برای ما هدیه نخواهند آورد.(3)
در برابر این شرایط که زور و زر و دین و طریقت ابزار و حربه حاکمان تیموری شده بود پدید آمدن جریان فکری مخالف لازمه پشتوانه فکری و دینی عمیق و منسجمی بود و این شرایط کمابیش در نهضت حروفیه و افکار بنیان گذاران آن محقق شده بود. حروفیه با الهام گرفتن از روشهای تشکیلاتی اسماعیلیه و دیگر فرقه های تندرو شیعه و شعائر اولیه مکاتب صوفیه (پیش از انحراف یافتن) در هین ایستادگی در برابر دستگاه تبلیغاتی تیموریان سرآغازی برای پراکندن برداشتهای روشنگرانه فلسفی و عقیدتی شد که در آثار سخنوران این فرقه بازتاب یافته است.
اگر رکن الدین امامزاده، یکی از پیشوایان طریقت نقشبندیه ، در اوج قتل عام و کشتارهای تیمور در پاسخ به شکایت یکی از مریدانش می گوید: خاموش باش، باد بی نیازی خداوند است که می وزد. سامان سخن گفتن نیست. (4) بنیانگذار مکتب حروفیه ، سیدفضل ا.. حروفی که در اثر مراقبت و طاعت و عبادت به آن مراتب از صفای باطن دست یافته است که با شنیدن بیتی از مولانا با عنوان:
از مرگ چه اندیشی چون جان بتان داری
در گور کجا گنجی چون نور خدا داری
به یکباره دچار تحول شده در مسیر اصلاح جامعه و مبارزه در راه حق گام نهد. از دگرگون کردن جامعه و برنتافتن احکام در باب قدرت سخن می گوید:
ای کاروان ای کاروان من دزد شبرو نیستم
من پهلوان کشورم ، من تیغ رویارو زنم
قاضی چو باشد پیش من مفتی چه داند کیش من
چون پشت و پای نیستی بر حکم و بر یرغو زنم
خاقان اردودار اگر از جان نگردد ایل من
صاحب قران عالمم ، بر ایل و بر اردو زنم(5)
و اگر شیخ محمود آتشخوار جوزجانی پیر اهل طریقت خراسان هنگامی که توسط سربازان حکومتی دستگیر می شود و از او می پرسند ترا چه باید کرد، می گوید فرمای تا تیربارانم کنند و بدین نحو بر مبارزه منفی و گزیدن انزوا و سلب اختیارکردن از خود صحه می گذارد.(6)
نسیمی، دیگر سخنور برجسته جنبش حروفیه در مقام تعریض به این صوفیان(7) می گوید:
این زاهد بی یقین ابله بنگر
کاین سان شده ابله و مطیع شیطان
و در حقیقت تبلیغات حروفیه پادزهری برای سموم یاس و دلمردگی است که توسط مدعیان اعراض از دنیا بر اذهان جامعه دمیده شده و ریشه حق طلبی و عدالت خواهی را در آنان می خشکاند ، مبلغان حروفیه این عدم تعهد و مسئولیت داعیان تصوف را در خصوص مسائل اجتماعی بر نمی تابند و به انحاءمختلف سعی در رسوا کردن و آشکار کردن چهره حقیقی آنان دارند.
صورت صوفی گری گشته ترا دکان کسب
غیر از این برگو کرامات تو و کار تو چیست
می کنی دعوی که من سیر مقاماتم بود
نقل کن ای خر، در این ره کسب رهوار تو چیست؟(8)
تعلیمات و اندیشه های فضل ا.. حروفی با توجه به حقانیتی که داشت با سرعت شگفت انگیزی به گوشه و کناری راه می یابد و چون با بهره کشی فرمانروایان سازشی نداشت واکنش های سرکوب گرانه ارباب قدرت را برمی انگیزد. و زمامداران عثمانی و تیموری به بهانه پاسداری از مرز و آیین دست به قتل عام هواداران و پیروان سید فضل ا... حروفی می یازند و در این مسیر نظر تایید آیین فقهای سنت را با خود دارند که پیشاپیش در اجماعی در سمرقند به ریختن خون وی فتوی داده اند. و گویی سید فضل ا... حروفی از عاقبت کار خویش آگاهی دارد که سرنوشت خود را در شعری چنین پیش بینی می کند:
در همه عمرم مرا یک دوست در شروان نبود
دوست کی باشد کجا ، ای کاش بودی آشنا
من حسین وقت نااهلان یزید و شمر من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا(9)
و بدینسان در شروان ، سر فضل ا.. حروفی به دستور میران شاه پسر تیمور بریده شده و جنازه بیجانش ابتدا توسط ستوران در شهر گردانده شده و سپس بهآتش کشیده می شود.
سید صائن الدین علی ترکه از دیگر معتقدان این فرقه نیز بر اثر سعایت مفتیان دین به دنیافروشی مغضوب و زندانی شده و آنچنان مورد اذیت و آزار قرار می گیرد که زبان به شکایت می گشاید.
از جور بی حفاظی و از ظلم بی خودی
ز ایشان چها ندیدم و بر من چها نرفت(10)
و در شعر دیگری مشت مبلغان دینی را چنین باز می کند:
اگر چه طاعت این شیخکان سالوس است
که شور و ولوله در جان انس و جان انداخت
ولی به کعبه که گر جبرییل طاعتشان
به منجنیق تواند به آسمان انداخت
و عماد الدین نسیمی برجسته ترین شاعر این نهضت به دستور خشکه مقدسان و زهدفروشان زنده زنده پوست کنده می شود چرا که اظهار می دارد:
ظالم اندر کشتزار خویش خواهد کاشت ظلم
ظلم و شر در مزرعه البته عصیان پرورد(11)
و متاسفانه نظایر این سخن سرایان در تاریخ ادبیات ما از انگشتان دست تجاوز نمی کند و حجم طویل قصاید مدیحه پردازانی که به ستایش بیدادگران پرداخته اند ناظر بر غلبه روحیه اطاعت پذیری استبداد زدگی بر عدالت خواهی و حقیقت طلبی است و شاید دلیل اقبال عام نیافتن آثار این سخنوران مبارز ، صرف نظر از مسائل ادبی صنایع شعری ، مطابقت نداشتن با عرف عام بوده است که بحث در این زمینه ،مجالی دیگر می طلبد.
ماخذ
مرزهای ناپیدا، محمدعلی اسلامی ندوشن ، انتشارات طرح نو
حروفیه ، اکبر ثبوت ، نشریه خلق جلد دوم
سفر نامه کلاویخو ترجمه شهرام رجب زاده
تاریخ جهانگشا ، تصحیح محمد قزوینی ، ج 1 ، ص 128
منبع شماره 2
مبارزات مردم ماوراءالنهر در برابر بیداد مغولان و تاتار، دکتر لقمان بایمت اف، مجله کیهان فرهنگی ، ش 172
7 و 8 و 9 و 10 و 11 ـ منبع شماره
مدیران وبلاگ ها طرح جدید برای شما
برای افزایش بی نهایت بازدید برای شما مدیرانی که بازدید بیش از 100 نفر در روز را دارند برای تبادل لینک بنر سایت ما را در وبلاگ خود قرار دهند تا شما را در سایت هزار تبلیغ که روزانه 200000 هزار بازدید دارد ثبت شوید .
--------------------------
برای گرفتن بنر تبلیغاتی کد زیر را از فایل زیر بگیرید و در قسمت تنظیمات وبلاگتان قرار دهید
http://jajajojo.persiangig.com/baner.rar
و بعد از آنکه وارد کردید آدرس وبلاگتان را به شماره 09379696199 ارسال نمایید.برای هر گونه راهنمایی با شماره بالا تماس بگیربد.