تندیس فضولی
آن روز به اتفاق آقای دکتر صدیق، مهمان نشست ادبی خطسوم و دوست فرهیختهام صالح سجادی بودیم، شعر خواندیم، صحبت کردیم، ... شب هم مهمان انجمن حافظ-فضولی بودیم، این انجمن که از محافل باسابقه و ریشهدار تبریز است، طبق روال همیشهاش بصورت چرخشی در خانهی اعضا برگزار میشود، آن شب نیز انجمن در منزل یکی از اعضا و در حوالی میدان منظریه برگزار شده بود. من از بیست و چند سال پیش هر از گاهی به این جلسه دعوت میشوم، زمانی مرحوم دکتر شیدا و زمانی آقای اصغر سهند و گاهی سایر دوستان دعوتم میکنند به این جلسه.
آن شب هم صحبت کردیم و شعر خواندیم و من ضمن صحبتهایم از ارادهی شهرداری و شورای شهر تبریز برای نصب تندیس حکیم فضولی در تبریز گفتم، حضار بسیار خوشحال شدند و برای یافتن محل مناسبی برای نصب تندیس هم فکری کردیم، در نهایت میدان منظریه را پیشنهاد کردند، استدلال دوستان این بود که میدان منظریه یکی از مبادی شهر است و وجاهت کافی نیز دارد. من همان پیشنهاد را به شورا و شهرداری بردم، و به فاصلهی یکی دو ماه تندیس حکیم فضولی در همان میدان نصب شد.
تصورم این بود که نصب تندیس حکیم فضولی پس از پانصد سال، کاری بس بزرگ و عظیم است، و اهالی فرهنگ و ادب خصوصا فعالین تورک از آن استقبال خواهند کرد و تصوراتی از این دست داشتم، اما برایم جالب بود که این کار عظیم علیالخصوص از سوی فعالین تورک با بایکوت خبری تمام مواجه شد، حتی یک پست و یک یادداشت هم در این خصوص منتشر نشد.
سالها گذشت و تندیس حکیم فضولی از میدان منظریه به میدان ورودی ائلگولو منتقل شد، با یک شاسی بهتر و بزرگتر، و شاسی قبلی در محل قبلی ماند. این بار تمامی دوستان به یک باره مرثیهخوان تندیس فضولی شدند، ... ای داد ای هوار شهرداری مجسمهی فضولی را دزدیده است، ای داد بیایید دشمنان ملت تورک تندیس فضولی را شبانه به یغما بردند ...
همانهایی که در طول هفتاد و هشت هفتهای که مجلس فضولی تبریز به عنوان بزرگترین رویداد فرهنگی کشور برگزار میشد یک خط هم ننوشتند و نمینوشتند، همانهایی که حتی یک بار هم دامن حضورشان را به آن جلسات نیالودند، همانهایی که چالش #چیلله_نی_فضولی_اوخویاق را بایکوت کردند...
پ.ن: حالمان شبیه مظلومی است که است که برای دادخواهیهای خود، به اثبات ظلم بیشتر نیاز دارد تا رفع آن. مگر حال و روز ما برای اثبات مظلومیتمان کافی نیست؟ مگر وجود شما کافی نیست؟ در شهری که تیراژ حضور در استادیوم فوتبال صدهزار نفر و تیراژ فروش کتاب ترکی پنجاه جلد است، برای اثبات مظلومیت مگر به دلیل دیگری نیز نیاز است؟
---------------------------------------------------------
جامعهشناسی کجفهمی
گزاره: در شهری که تیراژ حضور در استادیوم فوتبال صدهزار نفر و تیراژ فروش کتاب ترکی پنجاه جلد است، برای اثبات مظلومیت مگر به دلیل دیگری نیز نیاز است؟
نتیجهگیری:
▪️نتیجهی اول: این گزاره با رفتن به استادیوم مخالف است، از این گزاره نتیجه میگیریم که نباید به استادیم برویم.
▪️نتیجهی دوم: این گزاره از عدم اقبال مردم شهر به کتاب ترکی ناراحت است، از این گزاره نتیجه میگیریم که حداقل باید به اندازهی فوتبال، به فرهنگ خودمان نیز بها بدهیم.
▪️نتیجهی سوم: این گزاره بر این باور است که ما مورد ظلم واقع شدهایم، اگر در شهری صدهزار نفر برای آذریایجان به استادیوم میرود ولی پنجاه نفر برای آذربایجان کتاب نمیخرد، این دلیل برای اثبات مظلومیتمان کافیست.
▪️نتیجهی چهارم: این گزاره میخواهد بگوید ما دچار مهندسی فرهنگی شدهایم، جریان هویتخواه آذربایجان را به جای اینکه به سوی فرهنگ و اندیشه سوق دهند، به شعارزدگی و فوتبال کشاندهاند. به جای آتا فضولی و آتا نسیمی به آتا تونی و امیر پاشا چوخ یاشا ترغیب کردهاند.
▪️▪️▪️ شاید باور نکنید، ولی اغلب دوستان با اصطلاح فعال ملی مان گزینه¬ی اول را نتیجه گرفته¬اند.
چرا در ایجاد یک ارتباط حداقلی مبتنی بر معنای ساده و فرهنگلغتی از یک گزارهی ساده اینچنین عاجز و درماندهایم؟ چرا فهم این گزارهی ساده برای برخی دشوار است؟
#پست_موقت